فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

پرنسس کوچولو تولد چهار ماهگیت مبارک

وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ  وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ    ٤ ماهه چراغ خونمون با حضور تو پرنوره. امیدوارم این چراغ همیشه بدرخشه. شادیهامون با تو رنگارنگ شده. زندگیمون با تو زیبا و خوشبو شده، تو همه زندگیمونی...  امروز می خوام برات بگم که در این 120 روز خیلی زمان برام زود گذشت درسته که به دلیل سردی هوا و مراقبت از شما باید بیشتر وقتمو در خونه سپری می کردم ولی اصلا ناراحت نیستم چون در کنار خودم گلی زیبا چون تو را  می پرورانم. ان شالله که یکی دو ماه آینده به خوبی و خوشی بگذرد و...
27 دی 1390

اولین غلت زدن

سلام بر دختر زرنگم امروز دوشنبه ٢٦ دی بابا امین رفته ماموریت بندرعباس و شما در ١٢١ روزگی به سلامتی اولین غلتو زدی، خونه مامان جون بودیم همگی ذوق زده شدیم و لی نتونستی دستت رو از زیر شکمت نجات بدی و گردنت رو نمیتونی خوب بالا نگه داری و ان شالله به یاری خدا اینکار هم بتونی زودتر انجام بدی.نازنینم باید خیلی مراقبت باشم و وقتی بیداری اصلا نباید تنهات بذارم دیروز مسواک انگشتی واست گرفتم باید بعد از هر بار شیر خوردن، مرطوبش کنم و به آرومی دندانها و لثه نازتو ماساژ بدم    ...
26 دی 1390

مرواریدات مبارک صدف کوچولو

امروز اربعین حسینی است     کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتم‎های سرخ، از عطش‎های پرپر شده .این آتشیادها، چهل روز چون اسبان تاخته‎اند بر پیکر صبر آنان .بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیده‎اند به نقطه‎ای از آغاز؛ به نگاه‎های در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت  من و فاطمه  به همراه مامان فریده به عزاداری رفتیم بعد از اینکه به خونه برگشتیم آقا امین صدام کرد و گفت بیا که دندونهای شیری وروجکم در آومده منم با هیجان اومدم و دیدم که بله، دندانهای ١ و ٢ سنترال پاینیش نیش زده خیلی با مزه بود اینجوری بهم نچسبید رفتم چراغ قوه او...
24 دی 1390